قاتی پاتی
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دوراندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم در فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش آرزودارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را
موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 132
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 66333
|
|